Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 70 (4415 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
seltsames Geräusch U صدای عجیب و غریب [در خودرو]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Was ist denn das für ein seltsames Ding, das du da in der Garage hast? U آن دستگاه عجیب و غریب که تو در گاراژ داری چیست؟
Ding {n} U تدبیر [اختراع] [ابتکار] [اسباب عجیب و غریب]
Ungetüm {n} U تدبیر [اختراع] [ابتکار] [اسباب عجیب و غریب]
seltsam <adj.> U عجیب
sonderbar <adj.> U عجیب
absonderlich <adj.> U عجیب
sonderlich <adj.> U عجیب
komisch <adj.> U عجیب
skurril <adj.> U عجیب
eine merkwürdige Art U سبکی عجیب
Typ {m} U آدم [عجیب]
eigentümlich <adj.> U ویژه [دارای اخلاق غریب]
eigen <adj.> U ویژه [دارای اخلاق غریب]
eigenartig <adj.> U ویژه [دارای اخلاق غریب]
besonders <adj.> U ویژه [دارای اخلاق غریب]
Es ist eigenartig und doch wahr. U این عجیب است و در عین حال واقعیت دارد.
Brummen {n} U صدای بم
Bums {m} U صدای بلند
nasale Aussprache {f} U صدای تودماغی
Anlaut {m} U صدای آغازی
Altstimme {f} U آلتو [صدای بم زن]
Näseln {n} U صدای تودماغی
Bums {m} U صدای احتراق
Bums {m} U صدای ضربه
Eulenschrei {m} U صدای جغد
Brustton {m} U صدای سینه
Brummkreisel {m} U صدای فرفره
Brummkreisel {m} U صدای وزوز
Beifallsruf {m} U صدای آفرین
Begleitstimme {f} U صدای دوم
Bruststimme {f} U صدای ته گلو
Brustton {m} U صدای ته گلو
Donnerstimme {f} U صدای رعد
Flügelschlag {m} U صدای بال
Alt {m} U آلتو [صدای بم زن]
meckern [Ziege] U مع مع کردن [صدای بز]
Bruststimme {f} U صدای سینه
grölen U صدای گاو کردن
grölen U صدای غرش کردن
blöken [Schaf] U بع بع کردن [صدای گوسفند]
Fußballrowdy {m} U خرابگر پر سر و صدای فوتبال
brüllen U صدای غرش کردن
brüllen U صدای گاو کردن
brüllen U صدای شبیه نعره کردن
still <adj.> U عدم ایجاد سر و صدای زیاد
grölen U صدای شبیه نعره کردن
leise <adj.> U عدم ایجاد سر و صدای زیاد
ruhig <adj.> U عدم ایجاد سر و صدای زیاد
Durch den Nebel des Weines hörte er ihre Stimme. U در گیجی از شراب صدای او [زن] را شنید.
Schrei {m} U صدای بلند مثل سرفه
Bariton {m} U باریتون [صدای متوسط مرد]
heiserer Schrei {m} U صدای اردک درآوردن [قد قد کردن]
zuschlagen U با صدای بلند یا محکم بستن
Fistelstimme {f} U صدای زیر غیر طبیعی [موسیقی]
rauschen U صدای برگ خشک ایجاد کردن
Begleitstimme {f} U صدای فرعی [در موسیقی چند صدایی]
Schrei {m} U صدای گوشخراش [ فریاد شبیه جیغ ]
Knall {m} U صدای بلند [مانند ترقه یا انفجار]
Mäh! U بع! [صدای گوسفند دادن برای جلب توجه]
Falsettstimme {f} U صدای نازک غیر طبیعی انسان [موسیقی]
Falsett {n} U صدای نازک غیر طبیعی انسان [موسیقی]
Hoppla ! U اوه یا وای [صدای کسی که ناگهان می لغزد]
hopsala ! U اوه یا وای [صدای کسی که ناگهان می لغزد]
Bitte hinterlassen Sie Ihre Nachricht nach dem Signalton. U لطفا پس از شنیدن صدای بوق پیغام خود را بگذارید.
etwas [Akkusativ] sehr laut abspielen U با صدای خیلی بلند بازی کردن [آلت موسیقی]
ächzen U صدای لولای روغن نخورده دادن [همچنین اصطلاح مجازی]
knacken U بهم فشردن [مچاله کردن ] [صدای بهم خوردن چیزی ] [درهم شکستن]
jodeln U صدای آواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی درآواز خود تکرارمیکنند
knirschen U صدای خرد کردن یا خرد شدن چیزی زیر دندان یا زیر چرخ وغیره [خرد شدن]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com